درهم طورانه



سلام:)

از دیشب تا حالا دارم اخرین رتبه قبولی پرستاری رو شخم میزنم:|

و به این نتیجه رسیدم که هی دختر!تو که بیوتکنولوژی دوست داشتی!پس چی شد؟بعد به خودم میگم تو میخوای بری اونور!با پرستاری راحت تر میشه رفت!

پس برو یه دانشگاه لول پایین پرستاری بخون!

و من همچنان اندر خم یک کوچه ام!کوچه ای به نام کنکور:////


درجریانید که زود بیدار شدم.ساعت 5 رفتیم یه چرت بخوابیم ساعت 7 خواهر جانمون زنگ زد و اطلاع داد نتایجو زدن منم مثه وحشیا از رو تخت پریدم و مامانمم بیدار کردم:|

بعد تا 7:30 درگیر سایت بودم.چون کسی بهم نگفته بود اون برگه رو میزتو بکن و ببر خونهمنم نیاوردمش!شماره داوطلبی و کد رهگیری نداشتمباهزار دنگ و فنگ وارد سایت شدیمو مامانمم همچنان بالای سرم بود.(خو به جای این میرفتی عینکمو میاوردی عزیزم:|که من کور نشم!!)

رتبم از اونی که احتمال میدادم بهتر شده بود.من سه ماه اخرو هیچی نخونده بودم فقط برام دعا کنید پرستاری قبول شم!

همتونو دوست دارم!!!دعام کنین:)

خداروشکر.خداروشکر.خداروشکر.خداروشکرheart


:|

جوری رتبه های برتر کشوری هنرو زدن ادم شک میکنه!اغا مطمئنین این هنر فقط بین تهرانیا نبوده؟

زبانم فقط یه اصفهانی داره!چرا با ما اینجوری میکنین تهرانیای فخر فروش:|

تبریز و مشهد و شیرازهم همیشه در صحنه هستن!

فقط لار کجاس که دو تا رتبه برتر داره؟؟

پس پریسا کفایتی کجاس؟من شرط بسته بودم این رتبه برتره:|

ارمین بابایی سمیرمی کو؟؟:/


خو کسی از شهر ما نیس الحمدلله!

چرا ریاضیا اینجورین؟فقط یه دختر!اغا چرا اجازه  خودنمایی ندادین!!

این رتبه برترا.بعضیاشون اسماشون باکلاسه ها!!اینا حتی به اسمشونم میخوره یه چیزی بشن!اخه آرشان!!:)

وی با پرداختن به این موضوعات چرت و پرت استرس خود را پنهان میکند!

 


+پنجشنبه هفته پیش قلمچی یه همایش برگزار کرد که درمورد انتخاب رشته و این چیزا بود.حرفاشون خوب بود.شاید در اینده به دردم بخورهاز سری حواشی این همایش این بود:
1-جناب دانشجوی دکترای مکانیک دانشگاه تهران همه رشته هارو گرایشی از مکانیک میدونست و معتقد بود مهندسی شیمی همون مهندسی مکانیکه فقط 20 واحد فرق داره!جوری صحبت کرد که همکار خودش که مهندس شیمیه اذعان داشت اقای دکتر همه رشته هارو انشعابی از رشته خودشون میدونن و برای انتخاب رشته نباید پیش چنین ادمایی رفت چون باعث ایجاد نفرت از سایر رشته ها میشن!
2-وقتی میخوای انتخاب رشته کنیلیستو نسپار دست کافی نت محل!.میگفتیکی پزشکی شهرمون قبول شده بود.یه ماه بود که نمیومدبعد که اومد ازش پرسیدیم چرا نمی اومدی؟جواب داد ما خانوادگی فیزیوتراپیستیم و یه کلینیک داریم.

ادامه مطلب


1-Aquaman فیلم فوق العاده جذابیه.اگه ندیدینش.:)

2-The Wandering Earthفیلم قشنگیه.درمورد اینه که خورشید داره نابود میشه.انسانها هم برای جلوگیری از نابودی خودشون قصد دارن کره زمین رو به یه منظومه دیگه ببرن(اگه زبون چینی کلافتون میکنهنبینینانقدر{گ.ژ}تلفظ میکنندلت میخواد کلتو بکوبی تو مانیتور)

3-Train to Busanیه فیلم زامبی طور فوق العاده! کره ایهاین بهتر از زبون چینیه!:)

4-wonder یه فیلم احساسی.داستان پسر بچه ای به نام اگوست پالمن که مبتلا به بیماری سندروم تریچر کالینزه


+چند ساله برای دیدن فیلم هایی که تو خونه و تو صفحه کوچیک کامپیوتر به دلیل عظمتشون جا نمیشن میرم سینما.من با محمد رسول الله از شکوه فیلم شکه شدمبا به وقت شام ترسیدم.با تنگه ابوقریب لذت بردم.اما با دیدن این فیلم احساسات بهم هجوم اوردن،همه به جز گریه.برخلاف تصور خودم و همه گریه نکردم.فقط بغض کردم. وتا آخر فیلم بغضم نشکست.ولی هم شکه شدم.هم ترسیدمهم لذت بردم.و بیشتر از همه دلم سوخت.
+ دلم سوخت برای دایی نورالدین و تلاشش برای دفاع از فائزه.برای غمناز خانم و غم تو چشماش.برای عصمت خانم و آقا موسی که چه دردی رو میکشن.برای سعید که تو بغل یه مشت حیوون دست به دست میشد و نمیتونست آغوش مادرش رو به یاد بیاره.برای فائزه که چقدر دلبرانه خودشو آرایش میکرد تا برای شوهرش زیبا به نظر برسه.حتی برای عبدالحمید هم دلم سوخت .برای جهالتش و سادگیش.وچقدر راحت عشقشو کشت!!و بیشتر از همه دلم برای شهاب سوخت که تا لحظه آخر زندگیش فک میکرد همش فیلمه!
+مهشاد نوشت:جناب شکیبا من دیگه با چه رویی برم لیسانسه ها رو ببینم؟؟اخرین حرکت اکشنی که از تو انتظار میرفت همون تفنگ درست کردن با انگشتات و شلیک به ایینه بود!!دیگه تو رو چه به کلاشینکف و مسلسل و کلت؟:)
+مهشاد نوشت:من هنوز حرف اون تک تیرانداز ایرانی رو نمیتونم درک کنم.به نظرم تو همون پیتزا فروشی میتونست دخل ریگی رو بیاره.(خب مغزش بپاچه رو صورت بچه چه ایرادی داره؟یه ملت راحت میشدن همون موقع.)
+مهشاد نوشت:فیلم قشنگیه.ببینیدش:) عبدالحمید،فائزه رو سر نمی بره. با تفنگ میکشتش. کاش اینو به من یکی میگفت که تاآخر فیلم استرس نگیرم.:)
+مهشاد نوشت:ساعت یکه شبه. همه ملت رفتن.من و سین نشستیم داریم تیزرشو میبینیم به زور بلندمون کردن!

سلام

ما از پنجشنبه تا امروز شمال تشریف داشتیم.جاتون خالی هوا عالی!

متاسفم که نظراتتون بی جواب مونده بود و شما رو از نظراتم محروم کردمlaugh

من هنوز انتخاب رشته نکردم.دفترچه هم ندیدم.و من همچنان ریلکسم!پروانه وار میرقصم

دفترچتون کاغذیه؟ پست به ما ندادگفت دانلود کنین اشغال:||

 


*ازکودکی خاطره زیادی ندارم فقط درجریانم که وقتی به دنیا امدمخواهرهایم به دنبال نامهای زیبا برایم میگشتند و سارا را انتخاب کردنداما به گفته پدرجان وقتی برای شناسنامه من به ثبت احوال میرود جرقه ای در ذهنش ایجاد میشود نام این بچه را همنام مادربزرگ مرحومش که 5 سال پیش فوت کرده بگذارند-_-.و اینگونه شد نام مرا یک اسم بیمعنی عربی فوق قدیمی نهادنداری!نام من مهشاد نیست!cheeky

*همچنین در جریانم زمانیکه تازه راه رفتن را اموخته بودم و دست بر دیوار سفید حرکت میکردمبه اشپزخانه رفتم وکف جفت دست های خود را به خیال دیوار سفید به ابگرمکن داااااغ چسباندم!!!چنین مونگلی بودم:)laughyes

*ایضا در جریانم خواهر مهربانم برای سرگرم کردن من،مرا بیرون میبرد و روی سکوی جلوی خانه مان که ارتفاعش اندازه میز کامپیوتر است مینشاند (درحالیکه تازه میتوانستم بنشینم) و به خیال خودش،من خوش خوشانم استکفشم میفتد و خم میشود کفش را بردارد،سر که بلند میکند میبیند من نیستم!!اری!من با پشت به انسوی سکو که باغچه ای پر دارو درخت بود و دقیقا روی تک شاخه گل رز خاردار در ان حوالی افتاده بودمindecisioncrying

*و باز هم در جریانم مرا برای رفع دلتنگی  دختر خاله ام به خانه خاله ام میبرند و من و دختر خاله ام مدتی در انجا باهم تنها میمانیم ولی گریه من قطع نمیشودمادرم و خاله ام که برمیگردند هرکاری میکنند ساکت نمیشوم لباس هایم را درمیاورند و متوجه مورچه سیاه گنده بکی در نافم میشوندکاشف به عمل میاید خانه خاله ام مورچه داره!!!من تا7و8 سالگی و گاها10و11 سالگی برای انتقام از ان مورچه، خانه را بر سر هم نوعانش خراب میکردم و از کرده خود پشیمانم البته بعد از دیدن مورچه کش:)devil

 


۱۲۰ تا انتخاب کردمامروز اومده بهم میگه تو اینارو با این رتبت قبول نمیشی:/ انتخاب رشته سنجش عوضی:/واسم علوم مهندسی باغبانی اورده:|crying

علوم پایه دوست دارم!ولی خب من این همه سال درس نخوندم برم علوم پایه!(میدونم دلیلم چرته:///)

یکی بیاد نظر منو راجع به علوم پایه عوض کنه:)

تکلیف زندگیمو بهم بگو که بدونم

باشم؟نباشم؟بمونم یا نمونم؟frown


و اینک دانشگاه و حماسه های مهشاد:

صبحش به قول محمد»عنر عنر پاشدیم رفتیم دانشگاه ثبت نام کنم!حالا اینم قضیه داره!بعد فهمیدم ساعت ۸تا۱۰کلاس شیمی داشتم!چه خجستم من!به این که نرسیدم اما ظهر از ۱تا ۵کلاس داشتم.رفتم خونه و ناهار نخورده منو گذاشتن دم ایستگاه!گفتن خودت باید یاد بگیری چجوری سوار اتوبوس شی!

اتوبوس رسید و تا کله پرررررر ادم!منو جا نمیدادن!هی میگفتن اقا نگه ندار!برو://// اقا جا نیست!.خلاصه که به زور خودمو جا کردم!داخل اتوبوسم  از شوق زیادم هی لبخند ژد میزدم به این و اون!گمون نکنم فکر کردن مونگولم!:///

دانشگاه ما خارج شهره!این پیچید تو دانشکده هنر و دور زد رفت تو جاده و سمت دانشگاه ازاد!خب عرضم به حضورتون من قاطی کردم راه هارو !اشتباه جلوی در فرعی پیاده شدم:///ساعت چنده؟۱۲:۵۸دوباره عنر عنر با اون کوله دویدم سمت در اصلی!حدودا ۲۰۰متر!از شانس خوبم یه گله پسر داشتن راه عادی که سنگفرش بود و میرفتن!من زدم به دل سبزه و خاک و چمن!اخرش به هم رسیدیم!:///

رفتم دانشکده شیمی برد و پیدا کنم!برد نبود!از چند تا دختر پرسیدمانقدر با عجز ازشون پرسیدم و رنگم پریده بود خندشون گرفته بود:///اخه کلاسای شیمی رو واسه چی رو برد پردیس علوم پایه میزنید!؟؟؟:///

رفتم کلاسو پیدا کردم!۱۳:۱۶در بسته بود.یه پنجره کوچیک بالای درش داشت رو پاهام بلند شدم تا تو کلاسو نگاه کنم ببینم استاد هست یانه!از شانس خیلی خوبم!قفل در خراب بود و باد زد و در کلاس بااااااز شد!من هم همونطور هو نوک انگشتام خشک شدم!.هیچی دیگه رفتم خیلی مظلومانه رو صندلی جلوی در نشستم!:////

پ.ن:الان تو کتابخونه دانشگام.من و نت رایگان!:))


خب ما قرار بود پنجشنبه بریم مشهد!^_^

سایت دانشگاهو که امروز نگاه کردم اطلاعیه شماره ۲ زده که ساعت ۶ به بعد امروز ثبت نام غیر حضوری و یکشنبه ۳۱ شهریور هم تحویل مدارک حضوری باید انجام بشه!من موندم چیکار کنم!؟

باتوجه به اینکه تعهد ها رو باید پرینت گرفت و امضا کرد و دیگه مثل قدیم نیست که حتما تو دانشگاه امضا بشه بازم به حضور من تو دانشگاه یکشنبه نیازی هست؟


موارد لازم برای ورود به دانشگاه!

۱.آیا بند عینک ژیگولی;) مورد تمسخر قرار میگیرد؟(در مورد پیکسل با خوندن پست اقای چارلی متوجه شدم نه!!)

۲.ایا شلوار قد نود و لاک ناخن و رژ البالویی زشت میباشد؟:)

۳.برای ما که عینکی هستیم کدام با پرستیژتراست؟کلا عینک طبی داشته باشیم یا عینک طبی را در کلاس بزنیم؟D;

۴.واردکلاس که شدیم.کجا بنشینیم؟(باتوجه به اینکه من در حضور افراد غریبه قرمز میشوم!)^_^

۵.چگونه دوست پیدا کنیم؟÷))) 

۶.ایا اشکالی ندارد از ۶ مهر به دانشگاه برویم؟(چون مسافرتم)


_من رو یکی کراش دارم!^_^

+کیه؟:0

_اشناعه!;)

+بگو کیه؟:0

_از اقوامه!^_^

+کییییی؟

_نمیتونم بگم!فقط تحصیل کردست!:)))

+اوهوع!

_اره!پس فکر کردی به یه لااوبالی و بی سروپا چشم دارم؟؟!!;/

+کجاییه؟

_فلان جاییه!

+خائننننن!-_-

_امشبم تیشرت پوشیده بود!داشت سینه میزد!(فدااش)

+فهمیدم!

_کیه؟

+از فامیلای مامانه!؟

_(سکوت)

+پسرداییه مامانه؟

_(سکوت)

+عینه؟

(ذوق میکند و چشم میبندد)


دارم از این میسوزم اونی که درسش واسش مهم نبود و فقط به معلما میگفت درس واسه چیه هممون اخرش قراره کهنه بشوریم و بریم خونه شوهر و درسش ازمن فوق العاده ضعیف تر بود الان شده ۱۵۰۰!تازه از فامیلشون که دوست خواهرمه پرسیده از مهشاد چه خبر!؟؟؟

درحالیکه من و اون سایه همو با تیر میزدیم!^_^

من حرفی ندارم و فقط دارم خفه میشم:)))

لعنت به این نظام اموزشی اشغال!^_^

همتون برید به درک با این اینده سازان پر بااااااار!

پ.ن:پدر فرد موردنظر جانباز۷۰درصداست!angel


اون زمان که ما کنکور داشتیم.هم عصر جدید داشتهم نود داشت.هم دورهمی داشت.هم خندوانه داشتهم تلویزیون فیلمای قشنگ میذاشت.هم پرسپولیس برانکو رو داشت.هم کلی جام داشتهم بازی داشت.اصن همه چیزای جذاب لعنتی بودن تا ما با کنکور به ملکوت بپیوندیم!!!!

الان هیچی ندارن!قحطی اومده!

پ.ن:نصفه شبی یادم اومد اعصابم خرد شد.-_-


*موهای جلوم بلند بود.منم میخواستم اتو بکشم تا گردنم میومدبه خواهرم گفتم بیا کوتاش کنگفت کاردارم!خودت میتونی کاری نداره که!!منم جو بلدیت گرفتم شت زدم به موهام.الان دو سه دسته بالای چش.بقیه میرسه پشت گوشم.حتی یه دسته هم میره زیر کش!:|||

*نمیدونم درک میکنید یانه!!با یکی بشینین فیلم ببینین که کل فیلم رو براتون بازگو کنه!مثلا شما داری میبینی مرده توسط پسرش کشته شد.اون از اون طرف بگه عهههه پسره باباشو کشت!!شت به این زندگی!!

مامانبزرگم چنین ادمیه!:/به نظرم باید بره تو صوتی کردن فیلم برای نابینایان کارکنه!الان داره صدام میزنه برم باهاش فیلم ببینم!:|

*عصرجدید تموم شد.من نفر اول و دومو درست حدس زده بودم.ولی درک نمیکنم چرا پارسا سوم شدباید اخر میشد!این بچه تو سن رشدهپس فردا گند میخوره به صداش:/یکی تو یوتیوب رازهای کار سعید فتحی رو فاش میکرداونم دقیقا یه روز قبل از فینال!خو بگو مرض داری.بذار فینال تموم شهبعد با افشاگریت اون بدبختو نابود کن!من ندیدمبه نظرم خوبیش اینه انقدر حرفه ای انجام میده که تو حتی فرصت فکرکردن به کار بعدیشو نداری!

*گفتم یوتیوپ!امروز ازش یه کیک خوشمزه یاد گرفتم.فقط مشکلش اینجا بود که دستور نداشت منم همه رو قاطی پاطی زدم.جدا از سوزوندن دستام فقط یه ذره بو تخم مرغ میداد!که اونم تقصیر من نبود قطعا:/

به نظرم به 5minute crafts میتونید اعتماد کنید!yes

*ممکنه یه فیلم سینمایی هیجانی و ترجیحا تخیلی قشنگ پیشنهاد کنیدشدیدا محتاجم بهش:|

مهشاد نوشت:عنوان برگرفته از دیالوگ درجستجوی نمو هست!


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها