درجریانید که زود بیدار شدم.ساعت 5 رفتیم یه چرت بخوابیم ساعت 7 خواهر جانمون زنگ زد و اطلاع داد نتایجو زدن منم مثه وحشیا از رو تخت پریدم و مامانمم بیدار کردم:|

بعد تا 7:30 درگیر سایت بودم.چون کسی بهم نگفته بود اون برگه رو میزتو بکن و ببر خونهمنم نیاوردمش!شماره داوطلبی و کد رهگیری نداشتمباهزار دنگ و فنگ وارد سایت شدیمو مامانمم همچنان بالای سرم بود.(خو به جای این میرفتی عینکمو میاوردی عزیزم:|که من کور نشم!!)

رتبم از اونی که احتمال میدادم بهتر شده بود.من سه ماه اخرو هیچی نخونده بودم فقط برام دعا کنید پرستاری قبول شم!

همتونو دوست دارم!!!دعام کنین:)

خداروشکر.خداروشکر.خداروشکر.خداروشکرheart


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها